یک روزی حمید الداغی جانش را در دست گرفت و مثل سرو زمین افتاد تا دیگری آسیبی نبیند.
به گزارش مشتلق، حالا داستان به شکل دیگری تکرار شد، فرزاد بادپا جانش، همه هستیاش را کف دستش گرفت و با دست خالی دوید، دوید که خون بیشتری زمین نریزد، اگر لحظهای زودتر آن ملعون برمیگشت الان فرزادی دیگر نبود، اما این شجاعت و غیرت جان بقیه آدمها را حفط کرد.
وظیفهمان است، وظیفه همه ما و مسوولینی که هرچه دارند از مردم است که آنچنان تقدیری کنند که دیگر آب در دل فرزاد بادپا تکان نخورد. تامین تمام نیازهای زندگی او مانند خانهای ندارد، شغل با درآمد بالایی که ندارد، ماشینی که ندارد و هرآنچه که باید داشته باشد، مطالبهای جدی است.
تعارف نداریم، دو ماه دیگر کسی نام و رسم او را به یاد نمیآورد. الان وقتش است که هرآنچه میتوانیم برای این آدم بهدرد بخور و دل و جگردار مملکت انجام دهیم که چندین جان را نجات داد و چه پرچم افتخاری برافراشت.
آقایان رییس جمهوری، رییس مجلس، وزیر کشور، استاندار فارس، فرماندار شیراز و … نباید تقدیر از فرزاد تنها به سکهای و لوحتقدیری خلاصه شود، او شایسته بهترین امکانات است. لطفا چراغ اول و بعدی را سریع روشن کنید.
تقدیر از کار خوب را حواسمان باشد. لطفا تا دیر نشده لطفا این مطالبه را شما هم باز انتشار کننید.